متن وصیت نامه پاسدار شهید محمود افرکش
بسم رب الشهدا و الصدیقین
سلامی به مادر، سلامی به اندازه ایران اسلامی و به گرمی آتش مسلسل ندایت را با نوازش شلیک تفنگم می شنوم که فرمودی فرزندم نوازشت کردم و پرورشت دادم برو به امید ایزد لاشریک صمد که این درس را خود نیاموختی بلکه عبرتی از لیلا مادر علی اکبر و رهبر کربلا گرفتی و شهادتم را افتخار دانستی که این را زینب کربلا به ارث آموخته بود و عوض لباس عزا لباس شادی به تن کردی چون از احوالم در قیامت مطلع بودی که در نزد الله روزی می خورم و پیامبران و امامان و ائمه اطهارم را دیدار می نمایم که خود دانستی که با آنها بودن خود سعادت بزرگی ست و دانستی که جایم جایی است که مثل و مانند آن در دنیا موجود نیست آنجا درختان هست زیر درختان نهرها جاریست و انواع و اقسام میوه های بهشتی آنجاست و هیچگونه در تناول آن ممنوعیتی وجود ندارد و در آن هرگز آدم سخن بیهوده نشنود و همه تسبیح و تقدیر الهی مشغولند. در آنجا آنقدر انسان را مقام و منزلت است که فرشتگان در خدمت اش ایستاده و در آنجا که برگ درختان اش دلنوازترین آهنگها را نغمه می کند و می دانی که پس از شهادتم گلهای سرخ و رنگارنگ بر مزارم می رویند و هر موقع که زمستان را، خشکی را، یاس را و طبیعت را بی رنگ و بی بو احساس کردی و قلب پرمحبت و پرمهرت تنگ شد از دست این دنیای پر از جور و ظلم و ستم و از مظلومیت خسته شده ای قدم مبارکت را بمقصد مزارم *** و مصمم برمیداری و در قلبت که آکنده از مهر ایمان است گاهی به *** خداوند بزرگ و گاهی بذکر مظلومین و مادرانی چون خودت فرزند دلبرشان را در راه الله قربانی دادند هستی و تا پا به مزارم بنهی آنوقت از لاله های خوش رنگ و پربوی مزارم را استشمام میکنی و از آن دلهره و تشویش خاطر بدر میایی و قلبت را به خدا می دهی و سعادت بزرگی که نصیب فرزندت شده را جلوی چشمت مجسم میکنی و از این سعادت دلبندت حسرت می خوری و آنوقت دست نیاز من را بسوی خدای بی نیاز میکنی و با قلبی نیمی امید و نیمی ترس خدایت را می خوانی و مادرانی که فرزند همچون تو دارند تشویق می کنی تا فرزندانشان به ندای هل من ناس ینصرنی امام خمینی لبیک گویند. (والسلام) محمود افرکش